شنیدم که چون قوی زیبا بمیرد فریبنده زاد و فریبا بمیرد
شب مرگ تنها نشیند به موجی رود گوشه ای دور و تنها بمیرد
در آن گوشه چندان غزل خواند آن شب که خود در میان غزل ها بمیرد
چو روزی ز آغوش دریا برآمد شبی هم در آغوش دریا بمیرد
تو دریای من بودی آغوش وا کن که میخواهد این قوی زیبا بمیرد
سلام . این هم شعری که قولش رو داده بودم اول اینکه اسم شاعرش رو یادم نیست بعدش هم فکر کنم یکی دو بیتش رو یادم رفته دیگه دیگه
در ضمن اسم این وبلاگ رو هم از روی اسم یه کتاب شعر گذاشتم کتابی که شاید خط به خطش زندگی من باشه دلیل این نامگذاری رو هم بعدا براتون مینویسم فعلا خداحافظ.
سراب آرزوها